بسوی نور
|
|
و خداوند فرمود : " نور تنها نزد من است" و تا هنگامی که آدمی بجای نور نان میخورد گرسنه است * خوشا آنکس که به مقامی رسد که فقط نور بود و نور بود و نور.... دکتر دینانی
|
|
سه شنبه 91 آبان 23 |
نظر
|
|
|
وداع غم آلود و شادی آلوده!
|
|
تو چه میدانی که در زمستان و در شب سرد اروندمدتها تا سینه درون آب باقی ماندن و به آهستگی نفس کشیدن یعنی چه؟
و تو چه میدانی که سیلی امواج اروند را خوردن و دم نزدن یعنی چه؟
و تو چه میدانی که حبس نفس برای ساعتها درون سینه یخ زده از سرمای آب بهمن ماه اروند یعنی چه؟
امشب باز هم بغض راه گلویم را بسته است
اما نه بغضی مدام
من بغضم را با دوستانم تقسیم کردم و نفسی راحت کشیدم
اما تو زمانی که نوک تیز میله تله خورشیدی به پهلویت فرو رفت
برای اینکه عملیات لو نرود
گل و لای اروند را درون حلقت فرو کردی و ذکر یا زهرا را با گلویی بغض کرده از گل و لای درون قلبت زمزمه میکردی
باری گل و لای اروند بغض تو بود .
خوشا آن بغض
اما اینک بی تو و بدون تو اما با یاد تو بغضی گلویم را میفشرد که هزاران بار سنگینتر از بغض گل و لای اروند است
|
|
چهارشنبه 91 شهریور 29 |
نظر
|
|
|
در جامِ خونِ خودجـمالِ یار دیدند
|
|
اولین روزی را که قرار شد به من آموزش بدهد، من را برد سر خیابان، کنار یک دکه گذاشت و گفت: تا من برنگشتم هیچ جا نمیروی کیارشی رفت و من اول گفتم شاید بیست دقیقهای برگردد، شاید نیم ساعت، شاید 45 دقیقه، شاید یک ساعت و شاید دو یا سه ساعت نهایتا چهار ساعته برمیگردد. دوازده ساعت گذشت و من یک لنگه پا همانجا ایستاده بودم. وقتی برگشت، من خیلی عصبانی بودم تا خواستم چیزی بگویم، گفت: این هم درس بود و هم آموزش گفتم: یعنی چی؟ گفت: یعنی اینکه یک دیدبان خوب کسی است که در درجه اول حوصله و صبر داشته باشد اگر تو اینجا نمیماندی و رفته بودی به درد من نمیخوردی بعضی وقتها یک دیدهبان 24 ساعت از جایش جم نمیخورد تا یک صحنه را شکار کند و دستور شلیک بدهد
|
|
چهارشنبه 91 شهریور 8 |
نظر
|
|
|
غبار اینه ها
|
|
بعد از گذشت این همه لیل و نهارها تازه شدیم مثل همه بی قرارها
غفلت که همدم همه ی لحظه های ماست کوتاه کرده دست مرا از نگارها
میل گناه در دل ما موج می زند بیهوده نیست این همه دوری ز یارها
در این زمانه هیچ کسی فکر یار نیست! یعنی گرفته آینه ها را غبارها
در راه وصل او قدمی برنداشتیم جا مانده ایم گوشه ی تنگ حصارها
افعال خویش را همه توجیه می کنیم با کثرت مشاغل و با این شعارها ...
این چه بساطی است که ما در می آوریم بی حرمتی به او بُوَد این گونه کارها
دیدار یار لازمه اش پاکی است و بس تقوا مداری است نشان عیارها
خواهیم اگر که او نظری هم به ما کند باید شویم آینه ی مهزیارها
او را به حق پهلوی زهرا قسم دهیم شاید نجاتمان دهد از گیر و دارها
علی اکبر لطیفیان
|
|
پنج شنبه 91 تیر 29 |
نظر
|
|
|